جامعه دانشجویی و دانشگاهی پذیرای انقلاب فرهنگی دوم نیست!


مصاحبه کارآنلاین با کیانوش سنجری پيرامون انقلاب فرهنگی دوم

* یك سری خواسته‌های عمومی وجود دارد كه می‌تواند فصل مشترك مبارزات همه طیف‌های جنبش دانشجوئی باشد. مثل استقلال دانشگاه‌ها، آزادی فعالیت سیاسی، آزادی تجمع، آزادی نشریات دانشجوئی و فعالیت‌های فرهنگی و آزادی برگزاری انتخابات انجمن‌ها.


در ماه اخیر بطور قابل توجهی بر ابعاد سرکوب فعالین دانششجوئی افزوده شده است. بنظر شما دلیل آن چیست؟ آیا جمهوری اسلامی سیاست جدیدی را نسبت به جنبش دانشجوئی در پیش گرفته است؟

سرکوب جنبش دانشجویی سیاست تازه ای نیست. در سال 78 در برابر اعتراضات خیابانی دانشجویان در تهران، سه دانشجو به اعدام محکوم شدند که البته با عفو ملوکانه رهبر به 15 سال زندان محکوم شدند و نیز ده ها دانشجو بازداشت و روانه زندان شدند. درمقاطع دیگرهم همین طور، مثلا در جریان اعتراضات دانشجویی خرداد سال 82، بازداشتگاه اطلاعات سپاه به نام 325 سپاه پذیرای بسیاری از دانشجویان معترض بود.
می خواهم بگویم که سرکوب جنبش دانشجویی در دوران دولت خاتمی و درعصر به اصطلاح اصلاح طلبی هم وجود داشت، البته در آن دوره دستگاه اطلاعات موازی (اطلاعات سپاه) با همکاری اطلاعات قوه قضاییه به بازداشت دانشجویان اقدام می ورزیدند. اما در این دوره یعنی از زمان به روی کار آمدن دولت احمدی نژاد و تحت سیاست پادگانی کردن جامعه و بخصوص دانشگاه ها، سرکوب دانشجویان و اساتید دگراندیش و آزاده شدت گرفته و ابتدا گروهی از اساتید مجرب و منتقد را به بهانه بازنشستگی از دانشگاه ها اخراج کردند و همین طور ده ها دانشجو را به بهانه فعالیت های سیاسی شان و شرکت و نقش آفرینی شان در اعتراضات دانشجویی در سال های گذشته از ورود به دانشگاه ها و از ادامه تحصیل منع کردند و به اصطلاح به آن ها ستاره دادند و البته نباید فراموش کرد کینه رئیس جمهور، وزارت علوم و شورای فرهنگی دانشگاه از دانشجویان، که جسورانه عکس احمدی نژاد را در برابر دیدگان مزدورانش به آتش کشیدند و شاید همان جا پروژه سرکوب هر چه بیشتر ِجنبش دانشجویی (به طور ویژه در دانشگاه امیرکبیر) کلید خورد و همان طور که می دانید با جعل نشریات دانشجویی، بهانه ای به دست آوردند برای گسترش سرکوب مقاوم ترین سنگر آزادیخواهی جنبش دانشجویی در دانشگاه امیر کبیر.
به نطر من در این مقطع زمانی که از یک سو رژیم با بحران های ناشی از ماجراجویی های هسته ای روبرو شده و موجودیت اش به خطر افتاده و از دیگر سو، به دلیل مشکلات و نابسامانی ها در داخل اعتراضات جنبش های اجتماعی افزایش یافته، و شاهد بوده ایم که پیوند هایی بین جنبش دانشجویی و دیگر جنبش های اجتماعی مانند جنبش عدالت خواهی و برابری طلبی کارگران و زنان و فرهنگیان برقرار شده، رژیم احساس خطرکرده و می خواهد مانع از ایجاد این پیوندهای مبارزاتی شود، از سوی دیگر، جنبش چپ رادیکال در دانشگاه ها رشد یافته و از شعارها و پلاکاردها و نوشته های این جریان پیداست که با قرائت لنینیستی از سوسیالیسم دارند تلاش می کنند مشی مبارزه انقلابی را پی ریزی کنند. البته این بخش از جنبش دانشجویی در اقلیت هستند.
جمهوری اسلامی تا کنون با هر پتانسیل و نیروی سیاسی ای که می خواسته پیوندی بین جنبش های اجتماعی مخالف نظام سیاسی برقرار کند تا اعتراضات اجتماعی و مبارزات آزادیخواهانه، سنجیده تر شود و به سوی آبشار اصلی کانالیزه شود، در نطفه برخورد کرده و ابن برخوردها تازگی ندارد. در اواخر دهه 70، حشمت الله طبرزدی داشت تلاش می کرد دانشجویان سکولار و طرفدار رفراندوم را به دورهم گرد آورد، اما یک شبه محل کارش در خیابان کارگر پلمپ شد و خودش و دوستانش به زندان 59 سپاه منتقل شدند. طبرزدی 7 ماه در سلول انفرادی زندانی ماند تا پاسخ دهد که هدفش از انسجام فعالین دانشجویی سکولار چه بود و برنامه هایش چه بود؟
با فعالین ملی مذهبی هم اینگونه برخورد کردند. البته آن ها تنها قصد داشتند نیروهای طرفدار باورهای ملی مذهبی را به دور هم گرد بیاورند، اما رژیم و دستگاه ها و محافل امنیتی اش احساس خطر کرد و ده ها عضو این جریان را به زندان انداخت.
یک موضوع جالب اینکه، در تمامی این سرکوب ها، در پرونده سازی برای ملی مذهبی ها و برخورد با طبرزدی و برخورد با دانشجویان معترض در سال 82 و پیش از آن برخورد با علی افشاری و برخورد با فعالین جبهه متحد دانشجویی و این بار برخورد با دانشجویان دانشگاه امیرکبیر، شخصی به نام "حداد" یا همان "زارع دهنوی" صادر کننده احکام بازداشت و زندان و شکنجه بازداشت شدگان در بازداشت گاه ها بوده است. او هماهنگ و همسو با دستگاه های امنیتی رفتار می کند!

در میان بخشی از دانشجویان، احزاب، سازمان ها و شخصیت های سیاسی در داخل و خارج از كشوربا توجه به افزایش سركوب دانشجویان و نیز اخراج، بركناری و بازنشستگی زودرس اساتید، این تحلیل مطرح است كه جریان حاکم در تدارك و زمینه چینی برای انجام انقلاب فرهنگی دوم در سطح دانشگاه های ایران است. از نظر شما دولت احمدی نژاد از شرایط و امكانات لازم برای انجام انقلاب فرهنگی دوم برخوردار است؟ آیا حاكمیت با توجه به تجربه انقلاب فرهنگی اول و نیز شرایط امروز دانشگاه ها آمادگی تحمیل چنین هزینه سنگینی را برای جامعه دارد؟


اخراج اساتید منتقد، ممنوع الورود کردن دانشجویان فعال و مبارز و مانع تراشی وزارت علوم و وزارت اطلاعات برای ادامه تحصیل ده ها دانشجو، توقیف نشریات دانشجویی، انحلال انجمن های دانشجویی مستقل و دمکراسی خواه، ممانعت از برگزاری انتخابات آزاد انجمن ها، ممانعت از برگزاری جلسات سخنرانی ها در دانشگاه ها، تشکیل کمیته های انضباطی، ربایش دانشجویان، احضار آن ها به دفاتر پیگیری وزارت اطلاعات و بازداشت شان توسط آن وزارت خانه، همه این اقدامات که در جهت تنگ کردن فضای فعالیت های صنفی و سیاسی دانشجویان در دانشگاه هاست، از تمایل احمدی نژاد و دولت اش برای برپایی یک انقلاب فرهنگی دیگر پرده بر می دارد. می پرسید آیا امکانات لازم برای انجام انقلاب فرهنگی؟ بله احمدی نژاد امکاناتش را دارد. وزارت اطلاعات با مدیریت محسنی اژه ای با اوست. سرکوبگری های این وزارتخانه در یکی دو سال گذشته حاکی از آن است که باند سعید امامی دوباره در این وزارت خانه زنده شده و سیاست های سابق دوباره در دستور کار قرار گرفته است. مرتضوی و معاون امنیتی اش قاضی حداد
هم در دادستانی تهران و دادگاه انقلاب نقش قانونی کننده اقدامات سرکوبگرانه شان را برعهده گرفته اند. یعنی جواز سرکوب در آن جا صادر می شود.
وزارت علوم را هم باید اسمش را تغییر داد و گذاشت وزارت علوم و اطلاعات! پرونده سازی برای دانشجویان فعال و منتقد و مبارز، در درون این وزارتخانه صورت می گیرد. مدیران دانشگاه ها و مدیریت های فرهنگی و مدیریت های حراست و عناصر بسیج و لباس شخصی های سپاه را هم به این سیاهه اضافه کنید!
پس احمدی نژاد که در زمان انقلاب فرهنگی اول، دانشجوی دانشگاه علم و صنعت بود و یکی از سر حلقه های هدایت کننده انقلاب فرهنگی در دانشگاه خودش بود، امکاناتش را در اختیار دارد و تمایلش را دارد اما شرایط امروز با سال های ابتدایی انقلاب متفاوت است.
جامعه دانشجویی و دانشگاهی پذیرای این انقلاب نیست و بستن دانشگاه ها و پاکسازی دانشگاه ها به سبکی که در انقلاب فرهنگی اول رخ داد امکان پذیر نیست. چرا که ایستادگی و مقاومت وجود دارد. کار به این آسانی ها نیست. اگر دست به کار شوند، اعتراضاتی همانند اعتراضات خیابانی تیرماه 78 رخ خواهد داد. و رژیم هم این را خوب می داند و حداقل عقلای نظام، تن به این بی خردی احمدی نژاد نخواهند داد.

دانشجویان و دانشگاهیان برای مقابله با انجام انقلاب فرهنگی دوم توسط دولت احمدی نژاد چه تدابیر و راهكارهایی را می بایست تدارك ببینند؟

ببینید همین حالا هم برخی از اساتید که در گذشته در انجمن های اسلامی حضور داشتند و جریان انقلاب فرهنگی را دنبال می کردند معتقدند که انقلاب فرهنگی تجربه نادرست و بیهوده و پر ضرری بوده و دستاوردی نداشته. مثلا آقای زیبا کلام اخراج اساتید و دانشجویان ناراضی و منتقد حکومت را تصفیه "استالینیستی و هیتلری" نام گذاشته است.
از لحاظ تبلیغاتی این بحث محکوم به شکست است و مخالفت های زیادی را حتا در بین عناصر رژیم برانگیخته.
دانشجویان هم با مقاومت شان در برابر سرکوب ها و افشاگری شان در مورد این سیاست و توطئه خام، در برابر این خطر ایستادگی کرده اند.

تنوع و اختلاف میان گرایشات دانشجوئی در دانشگاه های ایران بسیار محسوس است. اما برای مقابله با سیاست های وزارت علوم و دولت احمدی نژاد اتحاد دانشجویان امری است ضرور. بنظر شما گرایشهای مختلف دانشجوئی میتوانند بر سر یكسری اصول و خواسته های حداقل مشترك به توافق برسند؟ حداقل های مشترك دمكراتیك حول چه اصول و مواردی می تواند، شكل بگیرد؟


برای پاسخ به این سوال شما می خواهم به طور خیلی مختصر مواضع طیف های مختلف جنبش دانشجویی را بررسی کنم. یکی از فعالین دانشجویی وابسته به طیف چپ رادیکال، که چندی پیش پیرامون موقعیت چپ در دانشگاه با یکی از سایت های خبری گفتگو کرده، طیف دانشجویان وابسته به دفتر تحکیم وحدت و به طور کل لیبرال ها را "کادر مخفی پلیس" معرفی کرده و گفته که نمی توانیم با پلیس جامعه مناظره سیاسی و تئوریک کنیم. هر چند که او در پاسخ به سئوالی درباره زمینه همکاری بین دانشجویان و همکاری برای دستیابی به حداقل های آزادی، گفته که مطالبات مشترک می تواند بستری برای ائتلاف موقت برخی جریانات قرار بگیرد، اما ایشان در ادامه بحث اش مواضع دانشجویان لیبرال (یعنی همان هایی را که احمدی نژاد خواستار اخراجشان از دانشگاه ها شده بود) را یادآور شده و نتیجه گیری کرده که با این شرایط یعنی با توجه به مواضع دانشجویان لیبرال، جای هیچ ائتلافی باقی نمی ماند.
لیبرال ها هم که بخشی شان در پوشش دفتر تحکیم وحدت فعالیت می کنند، جنبش چپ در دانشگاه ها را متهم کرده اند که به جای تجدیدنظر طلبی در گذشته، دوباره به همان قرائت لنینیستی از سوسیالیسم رجوع کرده است.
طیف چپ رادیکال هم حتا بچه های باورمند به سوسیال دمکراسی را با برچسب تجدیدنظر طلبی طرد می کنند!
اوج اختلاف این طیف ها در مراسم 16 آذر سال 85 و پس از آن پدیدار شد. در آن مراسم بر سر نحوه برگزاری مراسم و سخنرانی ها اختلاف پیش آمد و این اختلاف حتا در نوع شعارهایی که دانشجویان سر می دادند آشکار شد. مثلا در برابر سرود "ای ایران" و یا سر دادن شعار "رفراندوم"، بچه های چپ رادیکال که با برنامه ریزی کامل به اجتماع آمده بودند، سرود ها و شعارهای مخصوص خودشان را سر می دادند.
جای تاسف است که از زبان یک دانشجوی فعال و مبارز می شنویم که "رویدادهای 16 آذر زنگ آغاز رسمی مبارزه دو قطب چپ و راست جامعه بود!" در صورتی که انتظار می رود که بیان کننده این دیدگاه به جای پر رنگ کردن اختلافات ایدئولوژیک دانشجویان، 16 آذر را فرصتی برای اعتراض و مخالفت ورزی با استبداد مذهبی جمهوری اسلامی قلمداد کند. و به این طیف ها اضافه کنیم گروه اندکی از دانشجویان ملی مذهبی و طرفدار اصلاحات در چارچوب ظرفیت های قانون اساسی را که سراب می بینند و البته در برابر همه این طیف بندی ها، انبوهی از دانشجویان بیرون از مرز و محدوده این طیف ها وجود دارند که باورمند و آرزومند آزادی و دمکراسی هستند و آن ها نیز درون جنبش دانشجویی ایران جای دارند، آن ها هم مبارزه می کنند، آن ها حتا گروه ها و محفل های کوچک مبارزه تشکیل می دهند و بدون اعتنا به درگیری ها و اختلافات جداکننده ایدئولوژیک طیف ها، فریاد آزادیخواهی سر می دهند. البته جاس خوشبختی است كه پیوندهای سیاسی و اقتصادی جنبش دانشجوئی با حاكمیت و احزاب سیاسی گسسته شده، منظور بودجه و مجوز فعالیت است. این ها چالش های پیش روی جنبش دانشجوئی بوده كه تقربیا" از بین رفته و پلی تكنیك كنونی موافق این استقلال خواهی بوده، و به نظر من یك سری خواسته های عمومی وجود دارد كه می تواند فصل مشترك مبارزات همه طیف های جنبش دانشجوئی باشد. مثل استقلال دانشگاه ها، آزادی فعالیت سیاسی، آزادی تجمع، آزادی نشریات دانشجوئی و فعالیت های فرهنگی و آزادی برگزاری انتخابات انجمن ها.