گفتگو با ک. م. یکی از فعالین کارگری
در مورد خطر جنگ و تأثیرات جنگ احتمالی بر وضعیت زحمتکشان و کشور


کار آنلاین

* ... مردم ایران کم تر از آنچه ضد استبداد هستند مخالف تجاوز و تهدید بیگانگان به کشورشان نیستد. در گذشته حتی کفه ترازو در سمت مخالفت با تجاوز و دخالت خارجیان سنگین‌تر بود. مردم ایران نه دولت آمریکا را پیامبر دمکراسی و حقوق بشر می‌دانند و نه حکومت ایران را نماینده لایق مردم و مدافع منافع ملی کشورشان.

با سپاس از این که وقت تان را برای انجام این گفتگو در اختیار ما قرار دادید. در ماه های اخیر تهدیدات جنگی علیه ایران افزایش یافته است. ظاهراً عمده ترین دلایل این تهدیدات از جانب دولت بوش ادامه غنی سازی در ایران و دخالت ایران در عراق و افغانستان بیان شده است. پس از تغییر دولت در فرانسه این کشور هم گاه از جنگ صحبت به میان می آورد. به نظر شما خطر جنگ چقدر جدی است؟
به نظر من مسئله اصلی آمریکا در این رابطه نه چگونگی رسیدن به هدف که خود هدف است. به همین دلیل آن ها اگر نتوانند از طرق دیگر به اهداف استراتژیک خود در این رابطه که سیطره بر انرژی و تغییرات سیاسی لازم برای حفظ این سلطه است، برسند، منطقا باید تغییراتی در استراتژی خود بدهند و یا این که همه راه ها از جمله جنگ را بیازمایند. البته این یک طرف قضیه است. طرف دیگر قضیه نحوه رفتار دولت و مردم ایران است که چگونه رفتار کنند تا بتوانند خطر جنگ را از میان بردارند. تاریخ صد سال گذشته ایران مملو از دخالتهای کشورهای استعماری در ایران است. که در برخی موارد کشورهای متجاوز به اهداف یا به بخشی از اهداف خود رسیده اند.
بعضی اوقات هم به دلیل مقاومت مردم و رفتار حاکمان متجاوزین عقب نشینی کرده اند. بعضی اوقات نیز اهداف استعماری خود را از طریق دولتهای دست نشانده وتابع خود اجرا نمودند. بدون شک اهداف دولت آمریکا و سیاست های آن در برخورد با ایران در حال حاضر هم سیاست های امپریالیستی است، که هیچ ایرانی آزاده، میهن دوست و عدالت خواهی نمی تواند با هیچ دلیل و برهانی با این سیاست آمریکا و متحدین او همراهی کند.
اگر ما دارای دولت با تدبیری بودیم واین دولت معرف و نماینده مردم و منافع ملی ما بود با امکانات و موقعیت کم نظیری که کشومان و مردم مان دارند می توانستیم تمام تهدیدها را خنثی و حتی آنان را به فرصت ها تبدیل کنیم.
عمده ترین خطری که ما را همواره تهدید کرده و خواهد کرد دوام حکومتهای استبدادی خود کامه و ضد مردمی بوده است. از این رو استقرار نظام دمکراتیک تمام و کمال راه پایان دادن به عقب افتادگی جامعه و خنثی کردن تهدیدات در حال و آینده است. دلیل این نابسامانی ها حاکمیت استبدادی مشتی جاه و منفعت طلب است. این افراد هر آنگاه از منافع ملی دم می زنند منظورشان منافع نامشروع خودشان است. با هر تجاوزگر و استعمار گری کنار آمده و خواهند آمد. تاریخ معاصر ایران مملو از این گونه حکومت ها، دولت ها و افرادی است که با رفتار خود همواره منابع و منافع این سرزمین را بر باد فنـــا داده اند. به هر حال حتی اگر خطر جنگ خیلی هم جدی نباشد باید تلاش کرد هم بــوش وهم احمدی نــژاد را از اقدام به جنگ و یا ایجاد زمینه برای آن پشیمان کرد. همان طور که عرض شد راه حل سیاسی برای پرهیز از جنگ و برای خنثی کردن تبلیغات جنگی ورفع تنــش و عادی کردن روابط وجود دارد.

امید همه ما، همچنین تلاشمان باید این باشد که احتمال جنگ را ولــو اینکه اندک هم باشد از بین ببریم. اما فکر می کنید که اگر علیرغم همه تلاش های مخالفین جنگ و طرفدران صلح ، جنگی رخ دهد تأثیر آن بر زندگی مردم و به خصوص زحمتکشان کشور چه خواهد بود؟
هنوز در حالی که جنگ یک فرض دوراز تصور است ـ البته به زعم من ـ اثر روانی تبلیغات جنگی بر تمامی عرصه های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی را می توان به عینه مشاهده کرد؛ وای به آن که جنگی هم رخ دهد! به خصوص اگر یک طرف این جنگ بزرگترین ابر قدرت جهان و متهدین آن باشند. وضعیت اقتصادی مردم را ببیند الان چگونه است: میلیون ها نفر محتاج نان روزانه هستند، ظرفیت تولیدات صنعتی در کشور به حداقل ممکن رسیده است، برفرار سرمایه ها و مغزها افزوده شده است، بی کاری و تورم به حد علا رسیده اند، به طوری که جامعه بر اثر این وضعیت و مسائل دیگر به عرصه سرکوب حکومت و مقاومت مردم تبدیل شده است. در شرایطی که جنبش های مردمی دمکراتیک وترقیخواه در کشور فعال هستند، البته که آغاز جنگ فرصت و امکانات بیشتری را برای سرکوب این جنبش ها در اختیار رژیم می گذارد. بنابراین از هر جهت که به تأثیر جنگ نگاه شود برای جامعه، کشور، منطقه و حتی دنیا زیان بار است. دولت هم در این رابطه سیاست دوگانه ای را در پیش گرفته است. از یک طرف به خاطر این که خود را از زیر فشار ناشی از نگرانی مردم از جنگ خلاص کند، مرتب شعار می دهد که جنگ نخواهد شد و اگر هم بشود چنین و چنان خواهیم کرد. از طرفی دیگر به بهانه احتمال جنگ کوشش می کند با افزایش سرکوب روزنه های تنفسی جنبش را مسدود و آن را خفه کند. خلاصه کلام بازنده جنگ مردم به خصوص زحمتکشان هستند.
تهدید به تحریم و جنگ امروز بیش از آن که در عقب نشینی حکومت موثر باشد وسیله ای است در خدمت سرکوب جنبش دمکراتیک و عدالتخواهانه مردم ایران توسط حکومت. ما این همه فریاد می زنیم می گوئیم مبارزه ما مسالمت آمیز است و همه را دعوت می کنیم که از درگیری و خشونت بپرهیزند تا بهانه ای به دست حکومت برای سرکوب ندهند. آن وقت اگر خشونت جنگ رخ دهد تصور کنید چه خواهد شد. امروز هر کس حرف از دستمزد عقب افتاده، سند یکا، قانون کار و افزایش دستمزد می زند یا علیه بی کاری و تورم اعتراض می کند، عامل آمریکا معرفی می شود. او را به این بهانه به زندان و شکنجه محکوم می کنند. وای به زمانی که جنگی ولو محدود به وقوع بپیوندد.

شما در پاسخ به پرسش اول از بی تدبیری حکومت و استبداد صحبت کردید و گفتید که امکانات جامعه برای خنثی کردن جنگ بسیارند. در شرایط کنونی امکانات عملی موثر مردم برای خنثی کردن این خطر کدام هستند؟
امکانات عملی و موثر مردم برای مقابله با خطر جنگ همین اعتراضات، سازمان های دمکراتیک و جنبش جهانی صلح، که می تواند در شرایط کنونی فعال و نیرومند تر گردد، هستند. ما باید از طرفی مخالفت با جنگ و طرفداری از صلح را با شعارها و مطالبات اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، اکولوژیک و مذهبی بیامیزیم. البته این ها احتیاج به بحث های اغنائی و کار تبلیغی دارد. مادامی که خطر جنگ ازبین نرفته است شعار صلح باید جای ویژای در میان مطالبات همه گروه های اجتماعی بیابد. از طرف دیگر باید کوشش کنیم که سازمان ها و نهادهای بین المللی، به خصوص آن هائی را که مخالف حل مناقشات بین کشورها از طریق جنگ هستند، را در این زمینه فعال کنیم.
مخالفت اتحادیه های کارگری کشورهای مختلف علیه جنگ می تواند در کنار حمایت از حق سازمانیابی سندیکائی کارگران مطرح شود که این خود دفاع از منافع زحتمکشان در شرایطی است که تهدیدات جنگی نیز حیات آنان را پیش از زمان صلح تهدید می کند.
اگر جنگی به وقوع بپیوندد ـ که امیدواریم چنین نشود ـ احتمال دارد ابعاد منطقه ای و حتی فرامنطقه ای به خود بگیرد. به این دلیل باید برای بسیج بیشتر افکار عمومی مردم کشورهای منطقه و فرامنطقه سود جست. باید آنان را قانع کرد که این جنگ علیه همه آنها نیز هست. آنها نیز از صدمات این جنگ در امان نخواهند ماند. به خصوص این که سیاست جنگ طلبانه آمریکا در منطقه با دشواری مواجه شده است. در میان حکومت ایران نیز امروز کمتر کسی را می توان پیدا کرد که همچنان جنگ را نعمت بداند.

در کشاکش میان آمریکا و حکومت ایران به نظر شما تمایل افکار عمومی و به خصوص کارگران ومزدبگیران به چه سمتی است؟
مبارزات و درگیری های اجتماعی و سیاسی در جامعه به شدت سیاسی شده ایران باعث افزایش فهم و شعور سیاسی مردم شده است. به دلیل این شناخت عموم مردم که منافع خاصی در رابطه با حکومت و بیگانگان ندارند به خصوص کارگران و مزدبگیران تبلیغات هیچ کدام از دو طرف را باور و قبول ندارند.
حتی تبلیغات شدید رسانه ای دو طرف نیر نه تنها در مردم اثری به سود هیچ یک از آن ها ندارد، بلکه در بسیاری از مواقع اثر منفی در افکار عمومی باقی می گذارد. مردم ایران کم تر از آنچه ضد استبداد هستند مخالف تجاوز و تهدید بیگانگان به کشورشان نیستد. در گذشته حتی کفه ترازو در سمت مخالفت با تجاوز و دخالت خارجیان سنگین تر بود. مردم ایران نه دولت آمریکا را پیامبر دمکراسی و حقوق بشر می دانند و نه حکومت ایران را نماینده لایق مردم و مدافع منافع ملی کشورشان.