عفت ماهباز
روایت عفت ماهباز از زندان، تبعید و مقاومت
روایت عفت ماهباز روزنامه نگار و فعال جنبش زنان ايران از زندان، تبعید و مقاومت در سامانه کلاب هاوس. عفت ماهباز از زندانیان سیاسی دهه ۱۳۶۰ است. در دومین روز فروردین ۱۳۶۳ در حوالی میدان فوزیه سابق و امام حسین بعد از انقلاب، همراه با همسرش به تور گروه های شکار سپاه و دادستانی می افتد. همسر ماهباز "علیرضا اسکندری" مسئول سازمان جوانان سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) بود که در قتل عام زندانیان سیاسی اعدام شد.
مادران و مادر فروغ
مادران و همسران قربانيان فاجعه، تک نک شان در هر کجای دنيا که هستند عليرغم دشواريها، ياد عزيزانشان را با يادبودها و گفتن و نوشتنها زنده نگاه داشتند. آنها با زنده کردن نام انسانهای شريفی که برای آزادی و عدالت جان باختند، کمک نمودند که حقايق فراموش نشود. مادران و همسران قربانيان ۶۷، در اعماق ظلمات، شعلههايی شدند که تاريخ يک دههی تلخ و ننگين را روشن کردند. آنها سمبل مبارزه عليه اعدام، عليه خشونت، سمبل آزادی و رهايی و دمکراسی برای فردا هستند.
متن سخنرانی رفیق عفت ماهباز
من در راهروی رو به روی اتاق صد و سیزده، نشسته بودم و روزنامههای روز قبل را میخواندم. ناگهان صدای همهمه گنگی از دور به گوش رسید. در آن شب، در آن سکوت این صدا عجیب مینمود. همه آنهایی که بیدار بودند گوش تیز کردند. صدا نزدیک شد. زندانیان به هم نزدیکتر شدند. صدای چکمه پاسدارها و همهمه میآمد. گویی مارش نظامی است. در واقع تپههای اوین پشت سر ما قرار داشت.
رای دادگاه!
زندانبانان چهار هفته پس از اجرای شکنجه حد نماز، به جرم نماز نخواندن که در اصل برای له و لورده کردن روحیه زندانیان بود، از وی انزجارنامه می خواستند. بسیاری از زندانیان زیر این بار نرفتند. عده ای روح و روانشان بسیار آسیب دید. طوری که هنوز بعد از گذشت سال ها بار آن درد را با خود حمل می کنند. چند نفر از زندانیان در همان زمان اقدام به خودکشی کردند.
«شوهر شما قاتل همسر من است»
این پرسش تنهامن نیست، صدها زن دیگر که همسرانشان بی دفاع و بی گناه در دادگاه های چند دقیقه ایی محاکمه شدند و حکم اعدامشان را همسرتان ابراهیم رییسی صادر کرده است از شما به عنوان همسر یک قاتل ، می پرسند احساس شما چیست؟ ایا شما هم چون او با وجدان راحت سر به بالین می گذارید؟ به گمانم تداوم زندگی تان با یک قاتل در این سال ها نشان می دهد که متاسفانه نخواهید توانست درکی از زندگی ما و فقدان زندگی که نکرده ایم راداشته باشید.
نامه به مطهری
میپرسم: مسئولین وقت زندانها، ازکجا میدانستند “فروغ جاویدان” یا “مرصاد” در پیش است؟ از کجا پیشبینی میکردند که آیت الله خمینی میخواهد حکم ویژهای میدهد؟ آیا این پیشبینی به ابتدای سال ۱۳۶۶ برنمیگردد، زمانی که آزار زندانیان تشدید شد؟ آیا اتفاقی است که از سال ۱۳۶۶ به زنان مجاهد میگفتند که به زودی اعدامتان خواهیم کرد، در حال که ظاهرا اعدام زنان زندانی معلق شده بود؟
رقص پر شور مادر رقیه
در ۹۵ سالگی با حواسی جمع، همه چیز را به خاطر داشت. یکشبه در تلفن احوال تک تک را پرسید. اما دیگر بدن، توان کشیدن روح نرم انسانی او را نداشت، هنگامه رفتن رسیده بود. او هم می خواست برود. بال گشود و چرخید و چرخید و استکان های کمر باریک بهم خوردند موزون و هماهنگ با رقصش. مادر رقیه پرید و رفت ...
گوشه ای از پیامدهای فاجعه اعدام های دهه 60 از زبان بازماندگان 3
گفتگو با عفت ماهباز- بخش سوم
گوشه ای از پی آمدهای فاجعه اعدام های دهه 60 از زبان بازماندگان 1 و 2
گفتگوی کار آنلاين با عفت ماهباز - بخش های اول و دوم
تهيه و تنظيم در گروه کار زنان - سازمان فدائيان خلق ايران (اکثريت)
